امروز رفتم یه عینک افتابی سفارش دادم خدااا تومن. انقدر که با اینکه خودم شاغلم و دستم توی جیب خودمه بعد کشیدن کارت ناخوداگاه با خودم گفتم اگه مامان بفهمه، میگه این بچه نباید پول دستش داد.
اما خب چیزی که بود این بود که تقریبا همه اون عینک افتابی هایی که من انتخاب کردم همین رنج قیمت بودن، خصوصا اینکه باید برام لنزش رو براساس نمره چشمم درست کنن.
نمیدونم چرا همش یه گوشه مغزم مامانم نشسته و بابت خرج های زیادیم داره سرزنشم میکنه.
تازه امروز با زهرا رفته بودم و فروشنده داشت درباره نمره چشم و عینک و اینا ها میکفت که گفتم بله بله درست میگید با اپتومتریستم اومدم و خانمه شوکه شد و بابتش بهمون تخفیف داد.
القص که قسمت صرفه جو اقتصادی معزم کاملا مامانمه.
و حالا ماه به نیمه نرسیده من با مبلغ خیلی کمی باید سر کنم.
ماه قبل هم همینجور شدا. الان یادم نمیاد چی خریدم ولی یادمه کا مجبور بودم با مبلغ کمی سپری کنم، نمیدونم چرا درس نمیگیرم.
البته از طرفی هم خوبه چون خریدای ضروریم رو میکنم و پولم رو خرج چیزای بیهوده مثل خوراکی نمیکنم.
الان که عکر میکنم توی همین ده روزی که از ماه گذشته خیلی خرجای مهمی داشتم؛ باشگاه ثبت نام کردم، عینک افتابی خریدم و چرخ سردوز خریدم. البته الان دیگه پول ندارم پارچه بخرم بدوزم :/
الان که باز به عینکه فکر میکنم یه گوشه ذهنم میگه جدی تو اینقدر پول دادی؟خعاک تو سرت
گویا اوضاع خیلی خوب و خوشو خرمه که نغزم کلیک کرده رو این موضوع :)
خدایا شکرت
یه ضرب المثل انگلیسی میگه هنوز اینقدر ثروتمند نشدم که چیزای ارزون بخرم.
یه بار میخری و قشنگ لذتشو میبری:)