گاوگیجه ی درونی

۳ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

ماشاللا به این شهریور

این ماه به قدری پر بار بوده که روم نمیشه بیام و "آنچه گذشت" و "چه در پیش رو داریم" بگم.
بارز ترین چیزا برای من تو این ماه چالش های احساسی بود که رو به رو شدم.
اولش اینجور بود که  مثه اون دیالوگ سریال  this is us که میگفت
تو زمانی از زندگیم
فکر میکردم
قلب من دیگه هیچ وقت به هیجان در نمیاد
اما بعد عشق به سراغم اومد 
سریع تر از چیزی که فکرش رو بکنی
عشق خودش سمج تر بود
من دقیقا اینو حس کردم خصوصا با اون دلتنگی های شدید که روزای حوالی اربعین داشتم. خیلی دوست میداشتم که یکم شخصیتم مستقل تر میبود که انقدر دلتنگ نمیشدم اما خب نبود دیگه.

و بعد با چالش های جمع های زنانه و خانواده شوهر رو به رو شدم و بگم که چقدر پیچیده به نظر میومد و میاد و فعلا که هست و امیدوارم هر چه سریعتر قلقش دستم بیاد.

و چالش خب چی بپوشم و بابت این موضوع بخش اعظم حقوقم رفت و الان حتی نمیدونم دقیقا کجا رفته.
و از تظر مالی تقریبا ۵۰ درصد چیزایی که مدنظرم رو پوشش دادم. و باز جای شکرش باقیه.

خوندن برایدآزمون استخدامی هم که الی ماشالله

به طور کلی به  نظرم بزرگترین مشکلم توی این ماه یکی این بود که به بولت ژورنالم تعهد نداشتم و یکی هم اینکه خیلی شیطون گولم میزد و یکم اهمال کاری داشتم توی حوزه بیداری صبحگاهی.
برای ماه بعد هم خیلی چی میز نمیگم که ذهنم رو شلوغ کنم فقط اینکه
۱. به بولت ژورنالت پایبند باش
۲. سحرخیز باش تا کامروا بشی
۳.

۲۹ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۱۱ ۴ نظر ۹

والدین ایرانی

چیزی کا درباره والدین ایرانی اصلا درک نمیکنم اینه که انگار حتما باید بعد یه خوشی، یه سختی و بدی باشه. حق اینکه دائم خوش باشی رو نداری.

اگه تو دیروز با دوستات بیرون بودی دیگه فردا رو نمیتونی بری بیرون و خوش بگدرونی چون میگن. تو که همین دیروز بیرون بودی چه معنی میده هر روز هر روز خوش بگذرونی.

 

دائم دارم سعی میکنم تاثیر محیط و اطرافیان به احساساتم رو کم کنم اما گاهی اوقات واقعا سخت میشه خصوصا اگه از طرف نزدیکانت باشه حتی اگه یه چیز بدیهی که حق با تو هستش باشه.

۲۵ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۰۱ ۶ نظر ۷

عصبانیت پدر و مادر دارد.

چند روز پیش به معنی واقعی کلمه عصبانی بودم.

اما عصبانی بودن خیلی هم بد نبود

حداقل میشه گفت عصبانی بودن از اون حس های باشخصیت و پدر و مادر داره. 

چون آدم میدونه با طرف مقابلش چند چنده

من عصبانی بودن رو به دلتنگ بودن ترجیح میدم میدونی چرا؟

چون میدونم از ضعف من نیست این حس. از این نیست که خب انگار من مشکل دارم و خیلی ادم احساس داری هستم.

اما دلتنگ بودن از اینه که نمیتونی احساساتت رو مستقلانه پیش ببری و وابسته است به یه فرد یا چیز خاصی.

عصبانی بودن رو به غصه داشتن و یا دلتنگ بودن ترجیح میدم اما همیشه این عادت رو دارم که بیشتر از بیست و چهار ساعت عصبانی نمونم.

و دمت گرم عارفه که با وجود اینکه عصبانی بودن یکم بیشتر از بقیه حس ها باهات راه میاد و حتی دوست داری بیشتر عصبانی بمونی پا روی اون نیمه یه دنده ات میزاری و میگی اوکی هر چی بود برای دیروز بود و به اندازه کافی بابتش عصبانی بودی و حالا هم فهمیدی که از این به بعد چجوری بشه بهتره، رفتارت رو چه تغییری بدی بهتره میشه پس رهاش کن دیگه

 

 

۰۲ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۳۵ ۲ نظر ۹