این ماه به قدری پر بار بوده که روم نمیشه بیام و "آنچه گذشت" و "چه در پیش رو داریم" بگم.
بارز ترین چیزا برای من تو این ماه چالش های احساسی بود که رو به رو شدم.
اولش اینجور بود که مثه اون دیالوگ سریال this is us که میگفت
تو زمانی از زندگیم
فکر میکردم
قلب من دیگه هیچ وقت به هیجان در نمیاد
اما بعد عشق به سراغم اومد
سریع تر از چیزی که فکرش رو بکنی
عشق خودش سمج تر بود
من دقیقا اینو حس کردم خصوصا با اون دلتنگی های شدید که روزای حوالی اربعین داشتم. خیلی دوست میداشتم که یکم شخصیتم مستقل تر میبود که انقدر دلتنگ نمیشدم اما خب نبود دیگه.
و بعد با چالش های جمع های زنانه و خانواده شوهر رو به رو شدم و بگم که چقدر پیچیده به نظر میومد و میاد و فعلا که هست و امیدوارم هر چه سریعتر قلقش دستم بیاد.
و چالش خب چی بپوشم و بابت این موضوع بخش اعظم حقوقم رفت و الان حتی نمیدونم دقیقا کجا رفته.
و از تظر مالی تقریبا ۵۰ درصد چیزایی که مدنظرم رو پوشش دادم. و باز جای شکرش باقیه.
خوندن برایدآزمون استخدامی هم که الی ماشالله
به طور کلی به نظرم بزرگترین مشکلم توی این ماه یکی این بود که به بولت ژورنالم تعهد نداشتم و یکی هم اینکه خیلی شیطون گولم میزد و یکم اهمال کاری داشتم توی حوزه بیداری صبحگاهی.
برای ماه بعد هم خیلی چی میز نمیگم که ذهنم رو شلوغ کنم فقط اینکه
۱. به بولت ژورنالت پایبند باش
۲. سحرخیز باش تا کامروا بشی
۳.