گفتنش هم یکم خجالت آوره
اما من هر موقع که مریض میشم یا حتی معده ام اذیتم میکنه
احساس عذاب وجدان و گناه میاد سراغم که چرا اینجور شده، نکنه وبال گردن کسی بشم
و پشت بندش هم حس کافی نبودن و دوست داشتنی نبودن میگیره منو
دلم برای عارفه ام میسوزه
و نمیدونم چرا همیشه یه قسمتی از درونم طرد شده.
از حمایت نشدن و تنها گذاشته شدن میترسه، میترسه که نه، وحشت داره.
کاش میشد عارفه ام رو بغل کنم.