عالی شد، امروز با مسئول شیفت هم یه مشاجره کوچولویی داشتم.
دلیل نمیشه چون نیروی جدید بخشم هر جور خودشون دوست دارن منو به کار بگیرن.
امروز میگفتش خانم عارفه خانوم امروز اعزام زیاد داریم شما مسئول اعزام باش. منم گفتم نه خانم س سه نقطه، تا الان زیاد بیمار اعزام بردم، پس فردا دوره اموزشیم تموم میشه و هنوز یه عالمه چیز میز رو یاد نگرفتم، لطفا من رو نیرو اعزام نذار. اونم گفت باشه و اندکی بعد وقتی فکر میکرد من نیستم به اون همکار دیگش داشت میگفت که ارهههه این دختر جدیده میگه فلان و بهمان و پشمدان منم از اون ور داشتم میشنیدم دیگه نذاشتم حرف بد درباره ام بگه و اومدم جلوش که منو ببینه و اونم حرفش رو قطع کرد و منم از اون نگاه ها کردم.
خلاصه اینکه از الان دشمن برا خودم تراشیدم، البته دشمن که نه اما خب دیگه رابطه راحتی هم نمیتونم باهاش داشته باشم و احتمالا خیلی سرسنگین رفتار کنیم.