داشتم صفحه وبلاگ رو بالا پایین میکردم که دیدم یه قسمت برای کتاب جدا فهرست درست کردم. یادم اومدم چند وقت پیش یه کتاب فوق العاده خوندم و قصد داشتم بیام معرفی کنم که حالا هر چی شد و نشد.

 

من معمولا که بشه 90 درصد مواقع؛ از کتابخونه کتاب امانت میگیرم و کم پیش میاد خودم کتاب بخرم.

تو کتابخونه هم که مثه رستوران نیست هر چی دلت خواست سفارش بدی و تحویل بگیری، بالاخره ممکنه یه سری کتاب ها رو نداشته باشن و یه سری دست بقیه اعضا امانت باشن و اینا. برای همین توی قفسه ها میگردم تا که یه کتاب خوب پیدا کنم.

توی قفسه کتاب های داستان و رمان خیلی پیدا کردن کتاب خوب که کشش داشته باشه سخته اما میتونم قطع به یقین بگم کتاب های داستانی و بیوگرافی که توی قفسه های غیر داستانی باشن بهترین و جذاب ترین کتاب ها برام هستن.

رفته بودم دنبال کتاب خیاطی که یه کتاب توی قفسه کناریش که درباره همسرداری و زندگی موفق بودش توجهم رو جلب کرد.

اسم کتاب از هیچ تا همه چیز بود.
کتاب درباره اینه که چجوری استارباکس راه افتاد و زندگی موسسش هاوارد شولتز و  چالش هایی که استارباکس در ادامه راهش داشت و اینکه چجوری حلش کردن و این هاست.

چند فصل اول کتاب درباره هاوارد و زندگی شخصیش و این که چجوری ایده استارباکس به ذهنش افتاد و چجور عملیش کرد هستش که خب برای من جذاب بودن.

و فصل های بعدی درباره چالش هاییه که داشتن. که بگم چقدر اموزنده بود. نحوه نگاهشون به مشکلات و اینکه چقدر برای حلش مسر بودن و همه مشکل شرکت رو مشکل خودشون میدونستن. حتی دیدشون به چالش های موجود در جامعه هم همینطور بود و به این فکر بودن که خب کمپانی ما چه کاری میتونه بکنه.

 

دلم میخواست چند تا جمله از کتاب رو اینجا بذارم تا بیشتر ترغیب بشید به خوندنش اما خب زیبایی و اثر جملات کتاب در خوندن اون ماجرا و چالش خودش رو نشون میده و اینکه همینجوری اینجا بنویسمش لطفی نداره :)