این پست فقط شرح وقایع آزمون فاینالیه که خیلی بابتش نگران بودم.

(چند ماه قبل) تو بخش POST CCU نشسته بودیم که در باز شد و یکی از پرسنل که تازه آزمونش رو داده بود وارد شد. داشت تعریف میکرد که خیلی خوب داده و مطمئنه که نمره کامل میگیره. میگفتش که به خاطر این آزمون سه ماه داشته درس میخونده و خیلی بابتش تلاش کرده. همینجور با شوق درباره تلاش هاش حرف میزد ته صحبت هاش گفت التبه اگه خراب میکردم که اصلا نمیگفتم. بماند که وقتی نتیجه آزمونشون اومد فهمید اون قدرا که فکر میکرده هم خوب نداده.

 

اول کاری یه دست برا این بازیکن بزنید که اعصاب خردی دیشب رو کنترل کرد و زیاد به بقیه نپرید و هم اینکه امروز با موفقیت بدون غش و ضعف آزمون فاینالش رو داد و هم اینکه بعد آزمون پا شد رفت باشگاه.

 

خلاصه تا نتیجه نیومده بگم که آزمون چطور بود.

امروز آزمون فاینال رو دادیم و تمام.

تقریبا خوب بودش به جز چند تا ایستگاه که خیلی شوکه کننده بودش.

سخت ترین و پر استرس ترین ایستگاه ها برا من اول افتادن بعد اینکه اون دو تا ایستگاه رو رد کردم با خودم گفتم دیگه ولش کن عارفه نهایت گند زدن رو اعمال کردی بقیه ایستگاه ها رو با آرامش پیش برو.

البته این موضوع مانع اینکه بقیه ایستگاه ها رو خراب کنم نشدن :)))

 

ایستگاه شماره 8 بودم و داشتم به سوال جواب میدادم، یه سوال محاسباتی بودش. داشتم طبق فرمول ها محاسبه میکردم که استاد گفتش چقدر طولش میدی، شما کارورزیتون رو با من نبودید؟ نه؟ منم گفتم نه، با استاد فلانی بودیم. دیگه کلا همش " واقعا که شما هیچی بارتون نیست " برخورد میکرد. 

ایستگاه CCU بهترین ایستگاه بودش استاد چقدر از سرعت عملم تعریف کردش، خیلی کیف کردم و گفتم آره ما CCU رو با استاد میم داشتیم و از لطف ایشونه که بلدم. چقدر باز از اینکه اینجور گفتم خوشش اومد :))

 

ایستگاه شماره 11 رفتم هم اینکه پا مو داخل گذاشتم یکی از استادای ترمای اولمون رو دیدم، که اون موقع دانشجوی دکتری بودش. خلاصه گفتم واییی خانوم فلانی چقدر خوشحالم از اینکه میبینمتون،یکم استرس آدم کم میشه، نمیدونید تو ایستگاه اول چه فشاری رو حس میکردم.

تا وسایل روی ترالی رو دیدم گفتم اه این همون ایستگاه است که میگن بچه ها رکتال تیوب رو با NG TUBE اشتباه میگیرن. خندید و گفت آفرین خودشه. این ایستگاه رو هم دوست داشتم چون خیلی توش ریلکس بودم.

 

ایستگاه شماره 9 ایستگاه اخلاق حرفه ای بودش که باید از مولاژ آقای اکبری برای تزریق پک سل رضایت آگاهانه میگرفتیم. انقدر استرس داشتم که به جای آقای اکبری گفتم آقای پک سل وقتی فهمیدم چی گفتم خودم و استاد انقدر خندمون گرفته بود که استرسه گم شد.