تموم شد.
بعد یک ماه نوبت به خداحافظی رسید.
خب مطمئنا وقتی قراره یه چیزی یا یه کسی دیگه نباشه جای خالیش با کارایی که قبلا میکرده و الان بارش روی دوش بقیه میفته مشخص میشه.
خیلی برام دردناک بود وقتی شنیدم در مرثیه خداحافظیم میگفتن دیگه کی پروسیجر های ما رو انجام بده؟IV line ها رو به کی بسپریم؟ نمونه ها رو چی کار کنمی؟حضورت مایه آرامشمون بود و قس علی هذا
درست و عین حقیقت رو میگفتن اما خب شنیدنش برا من سخت بود.
چونکه تنها چیزی که من باهاش یاداوری میشدم همینها بود.
نبود من فقط به خاطر اینکه مقداری کار بقیه سنگین تر میشد حس خواهد شد و نه چیز دیگه ای.
البته روند کار همینه چون من توی این مجموعه طی این یه ماه فقط یه چرخ دنده وابسته بودم. یه چرخ دنده تازه کار وابسته که چیز زیادی نمیتونه به یادگار بزاره چون از خودش چیزی نداره.
خداحافظی مورد انتظارم نبود.
ناگهانی و سریع و کوتاه.
وای یه لحظه حس کردم از اینجا خداحافظی میکنید :)