سلام 

و بله من یهو ساعت ۴ صبح به سرم زده بیام بنویسم

اول اینکه یه هفته ایه ذوق دارم چون دست قشنگه رو به افتخار این بازیکن بزنید که بالاخره طرحش تموم شد

خداروشکر خداروشکر خداروشکر

محیط کار واقعا ادمو بزرگ میکنه چه nicu که بودم و همکارای نایس و مریضای گوگولی داشتم و چه بخش سگ اعصاب عفونی تو این دو سال واقعا بزرگتر شدم‌.

در ادامه بعله من ادامه طرح زدم چون مدرک لعنتیم رو میخوام و از اینکه یه روز بیشتر دست این وزارت بهداشت سگ باشه میترسم.

اما همه امیدم و ارزوم اینه که استخدامی قبول بشم

میدونی چون با وجود اینکه محل کارم واقعا نایس و خوبه اما خب مقدار زیادی برام سمه و من نمیتونم خودم باشم

و میدونم که اگه برم جای دیگه ای لگد زدم به بخت خودم و البته ملیحه میگه بیشترش به خاطر ترس خودته عارفه. این بخش بهشت نیست و بخش های دیگه هم جهنم نیستن و گاهی فکر میکنم اره ملیحه راست میگه اما خب اب ندیده از اب میترسه. وقتی من یه بار جهنم رو تجربه کردم چطور میتونم قبول کنم که جهنم نیست.

علی ای حال دلم روشنه و امیدم به خداست و مسمئنم هیچ چیزی از تقدیرم خارج نیست و من تلاشم رو میکنم و باقیش رو واگذار میکنم.

 

اخیرا ادم مومن و معتقدی شدم و این حس درونیم رو دوست دارم

 

برام دعا کنین