امروز قراره به اندازه تمام روز های تنها بودنم بقیه بچه ها هم بیان و البته استاد هم بیاد.
- استادی که به خاطر حساس بودنش روی تایم حتی ده دقیقه هم زودتر بخش رو ترک نمیکردیم خودش ۱۵ دقیقه با تأخیر اومده :|
- بحث رو با اتل گردن و کی اتل بگیریم شروع کرد.
- چطور انتظار داره بدون اینکه گردن بیمار تکون بخوره آتل رو بذاریم براش.
وقتی دیدم میشه واقعا تعجب کردم.
I'm logrolling-
- رفته بودم بوفه بیمارستان تا یه چیزی بخرم و چشمام رو سیر کنم که یکی از دوستان دوره دبیرستانم رو دیدم!! بهش گفتم یعنی ببین مگه ما همو توی بیمارستان ببینیم :))
- دیشب بابت اضافه شدن مبحث امتحان چقدر غر زدم، امروز استاده گفت بچه ها یکی از دوستان گفته امروز نمیتونه امتحان بده نظرتون چیه که امتحان تئوری رو بندازیم هفته بعد، گفتم استاد الان تایم خوبیه هفته بعد معلوم نیست شیفتامون چجور باشه گفتش امتحانم همش از رو رفرنسه ها!!
- اوه یه چیزی یادم اومد بگم اینجا بیمارستان اموزشیه و به حد اشباع شدن بیمارستان دانشجو میاد. دانشجو دولتی. امروز که اون دوستم رو تو بوفه دیدم بهم گفتش اون جایی که میره دانشجو های وارستگان هم میان و خیلی شلوغه میشه و فرصت اموزشی کم میشه، گفتم تازه منم دیدم دانشجوهای آزاد هم میان تو بخش ها. البته ما ها که اورژانس هستیم گفتیم نیان اما بخش های دیگه میرن. اینو گفتم که بدونید همین الانش هم بیش از حد دانشجو تو بیمارستان های آموزشی میرن و سطح کیفیت آموزشی مطلوب نیست حالا اگه بخوان ظرفیت رشته های علوم پزشکی رو هم زیاد کنن در واقع فقط اومدن بخش هاشونو با نیرو خفه کردن بدون هیچ بازدهی ایی. اینکه میگن نیرو کم دارن چرته، نیرو انقدر هستش که هر ساله تنها عده کمی توی آزمون های استخدامی قبول میشن که درصد زیادی از این قبولی ها هم برای سهمیه ای هاست و عده زیادی هم میمونن برای دفعه بعد.
خلاصه منم سهمیه ندارم و از الان نگرانی استخدام و شغل هم به نگرانی هام اضافه شد. علی برکت الله :))
- مانیتورینگ & الکتروشوک
- همه چیزایی که از الکتروشوک بلدم رو مدیون اون شیفت اورژانس دارالشفا هستم. دربارش این حس رو دارم که یه هدیه الهی بوده، چون اون روز اصلا قرار نبود من برم دارالشفا و وقتی هم که رفتم، اصلا قرار نبود اورژانس برم.
- آزمون عملی مون نه بخیه بود و نه اتل گرفتن. دستگاه مانیتورینگ بودش!
استاد میگه دفترچه راهنما این دستگاه حدود ۱۳۰ صفحه است که باید حداقل ۱۲ صفحه اش رو بلد باشید تا بتونید به خودتون بگید کارشناس پرستاری :))
- یه چیز دیگه هم که فهمیدم اینه که مراقبت های پیش بیمارستانی من به شدت ضعیفه.
- خدایا من میدونم اگه از این جو آموزشی خارج بشم دیگه اینجور مشتاق یاد گرفتن مطالب جدید نخواهم بود، لطفا این حس کم دونستن و علاقه به حرفه ای کارکردن رو در من زنده نگه دار.
- تا اینجا کار از اورژانس خوشم اومده. یه سه هفته دیگه هم یه بیمارستان دیگه اورژانس داریم، ببینم نظرم عوض میشه یا نه.
_ این روزا یه علاقه جدید پیدا کردم، ناز کردن شلوار پنگوئنی کرکیم :))
من شخصا از محیط های بیمارستانی همیشه فراری ام.
خسته نباشی