چون تو اینجا رو میخونی نوشتنم نمیاد.
غر هام در نمیان 😁
نخون
چند وقت پیشا مریم اومد و گفت که ازدواج کنید که خیلی خوبه و از این صوبتا و منم که از اون ادمایی که تجربه های خوب بقیه رو رو سرم میزارم و گفتم اوکی بریم تو کارش.
گشتیم و گشتیم و تو هفت اسمون خدا یه خوبشو سوا کردم برا خودم و تو یه روزی که خیلی هم ازش نمیگذره بله رو گفتیم.
و الان هم اومدم این رسمی که مریم نهاده رو ادامه بدم و بگم
اقا ازدواج کنید
خیلی خوبه ازدواج کردن.
یکی که هواتو داره و حالتو میپرسه.
سهم خیارشورشو بهت میده
موقع رد شدن از خیابون دستت رو میگیره
پایه زیر بارون راه رفتنه
بعد چایی صبحونه که میشینی باهاش حرف میزنی اصن نمیخوای زمان بگذره
میخندونه تو رو
راه حل های عاقلانه میده
بوست میکنه
بغلت میکنه و میگه نگران چیزی نباش من هستم
دلت به حضورش گرمه
به خنده هاش، شادی تو دلت غلغل میکنه
بخوام بشینم و بگم تا الی الابد طول میکشه
خلاصه که عاشق شوید
برادر ها و خواهر ها عاشق شوید
زندگی به عشق است.