دو ساعته دیگه توی اتاق مشاوره ام و الان هم دارم فکرامو جمع میکنم

 

تو این لحظه همه کار های عالم برام اسون هستن جز فکر کردن به اینکه از کی من این حس رو دارم و چی شد که اینجور شد؟

 

وب های بیان رو میخونم 

 

۳۰ تا ستاره روشن دارم

 

به پشت دراز میکشم و یکمی فکر میکنم

 

۲۰ تا ستاره روشن

 

میام بنویسم اما چیزی برای نوشتن نیست

 

خیلی وقته عادت نوشتن از سرم افتاده