گاوگیجه ی درونی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوانح امدادی» ثبت شده است

۱ آذر

و شیفت چهارم تنها بودنم.
خود تنها بودن مشکلی نداره، اینکه یارت برای با کس دیگه ای بودن ناگهانی و بدون هماهنگی تنهات بذاره مشکل منه.

• یه جوون حدودا بیست ساله اومده با جراحت پا، قضیه از این قراره که طرف میخواسته با قمه گوشی یکی رو بدزده از قضا میان قمه رو ازش میگیرن و اقا دزده رو زخمی میکنن، میگه اول میخواسته به سرش بزنن اما تصمیم گرفتن به پاش بزنن.
هرچند بی رحمانه است اما چون یه مرتبه گوشی خودم رو دزدیدن، براش ناراحت نشدم و حتی گفتم خوب کردن.

• هنوز سی تی اسکن خرابه و جز موارد عدم نیاز به CT و موارد خیلی خیلی بحرانی موردی نمیارن و تقریبا بخش خلوته.

• اینجا اولین بخشیه که میبینم با وجود اینکه صندلی ها کمتر از پرسنله باز هم صندلی خالی هستش.
• میتونم ادامه کتاب جاده یوتیوب رو نشسته بخونم.
• نیم ساعت از شروع شیفتم میگذره و گرسنه ام شده :/
• چک کردن ترالی احیایی که کمبود هاشون براشون مهم نیست و فقط تیک خوردنش مهمه.
• ان چنان گرسنمه که الانه معده ام سوراخ بشه.
• مسئول شیفت امروز خیلی گله یه بار دیگه هم باهاش شیفت بودم، از اونایی نیست که خودشو دست بالا بگیره و نادیده ات بگیره. داخل پرانتز آقای پسندیده هستن.
• مسئول شیفت موقع یادداشت کردن اسمم پرسید تنهایی امروز؟ گفتم بله، گفتش اون دوستت که همش عکس میگرفت چرا دیگه باهات نمیاد؟ گفتم عکاس خوبی نبودم و گروهشو عوض کرد :/
• قسمت دوست داشتنی کارم اینجا بعد از بخیه زدن (که متاسفانه قسمتم نمیشه) تحویل بیمار به بخشه. اون جاش که میای یه شرح حال خلاصه رو به نرس بعدی میگی و بیمار رو تحویل میدی.
[بعد اینکه بابت یه تحویل ساده دو بخش رفتم و reject شدم، دیگه نظرم در این باره یکم فرق کرد]

• الان مستمع بی شرافتی مسئولین در توزیع هدایا خیرین به پرسنل هستم، خیلی موارد زشتی هستش خدایی. یه موردش اینکه یه خیری اوایل کرونا اومده تعداد زیادی هندزفری بلوتوثی رو برای کادر درمان هدیه کرده تا این بندگان خدا زیر این لباس های سر همی راحت بتونن با خانواده شون ارتباط برقرار کنن و گس وات یدونه از اون هندزفری ها هم به دست کادر درمان نرسیده. درباره صحت این مورد اطلاعی ندارم اما از این بی شرافتی ها به شخصه یه عالمه دیدم. درباره حق کرونا ها که نگم دیگه.

• قضیه اون جوونه که بالاتر گفتم انگار یه جور دیگست طرف اومده گوشی رو با تهدید با قمه دزدیده بعد اقا پلیس مهربون در محل به پاش شلیک میکنه :)))

• اینجا اورژانس سوانحه، اگه یکی با امبولانس و به علت تصادف بیاد هزینه هاش رایگان میشه. . حالا اگه یکی بهش ماشین زد و ماشین در رفت باید چه کنه سریعا به پلیس و اورژانس زنگ بزنید و شاهداتون رو نگه دارید، میتونید خودتون بیاید بیمارستان اما برای اینکه هزینه هاتون رایگان دربیاد باید کروکی یا گزارش پلیس با خودتون بیارید و خر بیار و باقلی پر کن، پس ترجیحا صبر کنید امبولانس برسه و با امبولانس بیاید.
اگه  طی درگیری فرد مجروح بشه، چه خودش و چه با آمبولانس بیاد نزاع حساب میشه و باید خودش هزینه ها رو تقبل کنه، پس اگه توی ترافیک ماشینی بهتون زد و دست به یقه نشید.
• یکی از نرس های خانم ازم پرسید که چرا همش تنها شیفت میام، با اعتماد به نفس گفتم چون بین بچه های گروهمون من مستقل تر از بقیه ام و راحتتر با تنها بودن کنار میام اما خب بازم احساس تنهایی سخته. گفتش آفرین به تو :|
• یه آقایی از تایباد اومده و میگه از ساعت ۱۱ هستش که خون دماغه چون در خونه محکم خورده تو صورتش و حالا چند مورد شکستگی توی صورتش داره. مراقب در خونه هم باشید.
• استاد هم اکنون خبر داده برای فردا که پست تست داریم، فلان مبحث از فلان کتاب رفرنس رو مطالعه کنیم، الان وسط شیفت، فردا صبح امتحان رفرنس از کجا بیارم مرد حسابی :/
• اونجا که گفتم مسئول شیفت خیلی گله که یادتونه.
اینجا ساعت ۷ تا ۷ و ربع شیفت رو تحویل میدن و خداحافظ، حالا من دانشجو طبق قانونم باید تا خود ۷ و نیم صبر کنم.
دیدم این پرسنل خودشون دارن میرن، به این مسئول شیفت گلمون گفتم میتونم منم برم، گفت کجا میخوای بری! گفتم خونمون گفت چقد زود صبر کن حداقل همزمان با من بری گفتم خب شما کی میرین؟ گفت ۷ و ۲۰ من میرم. گفت گو مون که تموم شد رفت روپوشش رو پوشید و مراسم خداحافظی رو شروع کرد!! همینکه زد بیرون منم با مسئول شیفت بعدی خداحافظی کردم و رفتم.
مسئول شیفت گلمون خیلی کلکه :)))
• بالاخره در شیفت نهمم با پرسنل مقداری راحتتر ارتباط برقرار کردم و امروز نسبت به روزهای قبل خیلی راحتتر بودم. حیف که دیگه تموم شدش؛ تازه داشت موتورم گرم میشد.

۰۱ آذر ۰۰ ، ۲۱:۱۷ ۴ نظر ۰

پشم ریزان

هر چند خیلی از به کار بردن جملات عامیانه بد محتوا و بی محتوا پرهیز میکنم. اما امروز چیزایی دیدم که به قول بعضیا "پشمام ریخت" .

 

مورد یک؛ پسربچه ۲ ساله خوشگل و سفید و گوگولی داشته تو پذیرایی سرسره بازی میکرده که موقع فرود اومدن با شدت زیاد به میز تلوزیون برخورد میکنه و پیشونیش یه شکاف به طول ۵ سانتی متر برمیداره. (صورت بچه دو ساله چقدره که ۵ سانتش شکاف برداره.). خود بچه آروم بودش مامانش رنگ پریده بود و یه سره گریه میکرد. خدا رو شکر صدمه جدی مغزی ندیده بود.(کلا خیلی خیلی مراقب بچه ها باشید.)

مورد دو؛ یه نی نی چند ماهه چهاردست و پا اومده دم در خونه و از ارتفاع دو متری از پله ها افتاده پایین !!!! (لحظه ای از بچه ها تون غافل نشید)

 

مورد سه؛ جا انداختن شکستگی بینی منحرف شده. دکتر یه ابزاری رو وارد سوراخ بینی کرد و با فشار استخون رو به سر جاش برگردوند تا محور بینی صاف بشه. همه این کار بدون داشتن هیچ دیدی از داخل بینی انجام میشه و خب یه عالمه درد و خونریزی رو هم در پی داره. بعد جا انداختن هم برای بینی اتل میگیرن (!)

 

مورد چهارم؛  تصادف با آینه بغل ماشین، ماشین با سرعت رد شده و آینه بغلش به دختره بر خورد میکنه و دختره نفش زمین میشه و حالا با علامت سرگیجه شدید میارنش اورژانس، امیدوارم چیزیش نشده باشه.

مورد پنجم؛ یه دختر با زنداییش داشتن پیاده میرفتن که یه پراید به زندایی میزنه و فرار میکنه. فکر میکنید زندایی با چه اوضاعی به اورژانس میرسه؟؟
تا حالا کسی رو که پاش از زانو قطع شده باشه دیدید؟
خدا رو شکر پاش از زانو قطع نشده بود اما یه در رفتگی کامل زانو داشت. کلا نما زانو قطع شده و بعد یه ارتفاع زانو پایینتر ادامه پا. فوق وحشتناک بود.
دختره هم با اینکه خودش اسیب دیده بود اما متوجه درد خودش نبود و همش نگران زندایی بود.

اولش من فکر کردم دختری که همراه اون خانومه است راننده است که اینقدر گریه میکنه و رنگ پریده است. چقدر براش نگران بودم.
همینجوری از رانندگی کردن میترسیدم اینا رو هم که دیدم کلا فوبیا گرفتم

 

 

اینها فقط موارد خاص بودن؛ شکستگی و دررفتگی که مثل تقل و نبات تو بخش میاوردن و میبردن.

 

 

خیلی خیلی مراقب خودتون باشید.

۲۳ آبان ۰۰ ، ۲۱:۵۰ ۱۲ نظر ۰