گروومپ

زیر درخت مشغول خوندن کتاب بودم.

 صدای مهیبی بلند شد و کف حیاط شروع کرد به خیس شدن .

لحظه ای گیج موندم که چه اتفاقی افتاد. نکنه لوله آب ترکیده. 

با صدای خواهرم که داشت از سالم موندنم خبر میگرفت به خودم اومدم. گشتی تو حیاط زدم ، بعله برای چند ثانیه به بطری نوشابه که آب ازش شره میکرد خیره شدم و بعد مثل پلیسا که موقع دستگیری مجرما داد میزنن ایست منم یه گام به عقب برداشتم و به پسربچه ای طبقه چهارم که داشت زبون درازی میکرد داد زدم: چرا این کارو کردی؟؟ 

پسر بچه از پشت پنجره رفت کنار (با خودم گفتم خب دیگه خشم تو صدام کار خودشو کرد.)

در حالی که رو به خواهرم که شاهد ماجرا بود لبخند میزدم بطری دوم با کف حیاط برخورد کرد.

تذکر دوم رو به پسرک دادم که یه پیاز سمتم پرت کرد!! از بی تربیتی پسر اعصابم خرد شده بود ولی همچنان سعی میکردم این فرزند نابه کار رو به راه راست هدایت کنم ، ولی تنها واکنش پسر به هر نصیحتم پرت کردن یکی از اسباب منزل بود.

بعد ده دقیقه حیاط شده بود مثه میدون جنگ. پر شده بود چیزای مختلف؛ نعلبکی شکسته، بطری آب، قندون بلور خرد شده ، صندوق صدقه و پیاز!!!!

نفس عمیقی کشیدم و کظم غیظ کردم.

شال و کلاه کردم به سمت خونه همسایه زنگ زدم و از یکی از ساکنین آپارتمان محل دقیق این خانواده و پسرک شرورشون رو گرفتم. 

تق تق تق

یه خانوم چادری که گویا مادر بچه بود در رو باز کرد. پسرک پشت مامانش قایم شده بود. بعد ارائه خلاصه ای از ماجرا و شرح اقلام پرتابی شروع کردم به تهدید پسرک که اگر یه بار دیگه چیزی پرت کنه پلیس میارم دم خونشون. خوشبختانه تهدیدم کارساز شد و مامان پسر بهم اطمینان داد که دیگه همچین اتفاقی نمیفته و عذرخواهی کرد.

 

واقعا برخورد با بچه ها کار سختیه و گاها برخورد های نا به جا بچه ها رو پر رو تر میکنه .

شاید اگر من هم بعد نصیحت اول به پسرک اونو نادیده میگرفتم و بهش بی محلی میکردم پرتاب های بعدی رخ نمیداد. 

 

از من به شما نصیحت اگر در مواجهه با پسربچه های شرور به مشکل برخوردید اول بی محلی کنید بعد در حضور بزرگترش به دستگیری توسط پلیس تهدیدش کنید :))