از بچگی اگر میدانستم همچین آینده ای در انتظارم هست، هیچ سعی نمیکردم فاصله حال تا اتاق خوابم را با دقت و استرس از لبهی صخرهها و کوههای روی فرش رد شوم! بیخیال میشدم و خودم را پرت میکردم در دره های عمیق و وحشتناک میان پرز های فرشها و خلاص!
من گاهی حسابی خودم رو به چالش میکشیدم و پرت میکردم بین تلاطم اقیانوس بین نقش و نگار فرشها :)))
من گاهی حسابی خودم رو به چالش میکشیدم و پرت میکردم بین تلاطم اقیانوس بین نقش و نگار فرشها :)))