نمیدونم تا کی قراره به دندون پزشکی رفتنم ادامه بدم.
آقای دندون پزشک رو همکار مامان معرفی کرده بودن. 
اول ها که پیششون میرفتم وقتی رو یونیت میشستم و میمومد برا معاینه یه مقدار زیادی معذب میشدم. کل پروسه چشمام رو میبستم. 
آقای دندون پزشک یکمی بد اخلاق بود و ظاهراً اینگونه مینمود که رگه های ضد دینی هم داره. چندین مرتبه مستمع بحث هاشون با دستیار هاشون بودم. (همچنان تاکید میکنم ظاهرا)
ایشون فکر میکردن من از دندون پزشک میترسم که اینجوری موقع معاینه چشمام رو میبندم و کلا یه جوریم.
یه روز یه خانم دندون پزشکی کلینیک اومد و دیدم ایشون هم معاینه میکنن و اتفاقا برخورد خیلی صمیمی با آقای دکتر داشت.
از دکتر پرسیدم:ایشون همسرتون هستند؟
و دکتر با همون لحن تلخ همیشگی شون گفتند بله.
کلا مکالمه من و دکتر طی دوره درمانم دو بار بیشتر نبود.(نه اینکه بگم وای الان دیگه میفتم جهنم. کلا شخصیتش یه جوری بود که آدمو معذب میکرد. ) یکی همین مورد و یکی هم زمانی بود که ایشون دستش تا مچ تو دهنم بود و همزمان سوال میکردن که ته دیگ خوردی یا آدامس!! 

از اون روز دیگه خانمشون برای معاینه من و سایر افراد چادری میومدن چون دکتر اینجور حس کرده بود که مراجعه کننده هاش راحت تر خواهند بود‌.
...‌

 

بعضی چیزا مسائل وجدانی و انسانی حساب میشن نه صرفا دینی.