گاوگیجه ی درونی

۲ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

مصاحبه_ هر چی بشه خوشه

تو سریال فرندز،مانیکا خیلی زحمت میکشید، برای کارش، رابطه هاش، بچه دار شدنش، تهش نتونست بچه بیاره، اونوقت ادم گشاد و لوسی مثل ریچل بدون زحمت همه چی داشت حتی بچه ای که نمیخاست. این‌نماد زندگی ماست. اونی که بیشتر زحمت میکشه میشه ادم رنجوری که به اون ادم گشاد همیشه باخته
 

Twitter 

 

 

نتایج مصاحبه اومد
موقع ازمون کتبی یادمه فائزه از همه بیشتر بابتش تلاش کرده بود و برای من مثه یه بازی بود، من قبول شدم و فائزه نه.
موقع مصاحبه هم همه چی برای مریم ساده و بازی میومد و من کمی بابتش دغدغه داشتم چون به نظرم هر چقدر الکی ازمون کتبی رو قبول شدم شاید دست الهی بوده که راهو نشون بده و باید یه قدمی هم من بردارم. اون جور نبود که فکر و ذکرم باشه چون خودم خیلی اون بیمارستان رو دوست نداشتم که برم اما خب فرق میکنه که ادم مجبور به نرفتن بشه چون فاقد صلاحیته با این که ادم خودش تصمیم بگیره نره. خلاصه میگفتم که مصاحبه برای من دغدغه بود و برای مریم هر چه پیش اید و مریم قبول شد و من نه.

 

دنیا خیلی چیز عجیبیه. گاهی چیز هایی رو بهت میده که اصلا براشون درخواستی نداشتی، بهت میده اونم خوبشو بهت میده و گاهی خواستار یه چیزی هستی و دنیا برمیگرده میگه زرشک.

۲۷ بهمن ۰۲ ، ۱۰:۰۶ ۴ نظر ۵

از دی که گذشت بهمن را یاد کنید

من هی یادم میاد که بیام اینجا و بگم که چه خبره و برنامه بعد چیه و این صوبتا اما یادم میشه

الانم که دیگه رسیدیم به نیمه های بهمن

علی ای حال

اول بگم که دی چطور بود

اون شومیز شیری مذکور رو دوختم و فقط جا دکمه اش موند و جالبه بگم که اونو برای سفرمون میخواستم و چون قدش کوتاه شده دوباره نشستم یکی دیگه دوختم و باورم نمیشه که توی 5 روز تمومش کردم و اونم فقط جا دکمه اش مونده. حقیقتا دوخت با الگو کیمونو خوب و راحت و سریعه

تو دی ماه بالاخره به ترسم برای جراحی دندون عقلم غلبه کردم و یکی رو جراحی کردم و حقیقتا درد داشت خیلی هم درد داشت و حالا فقط دو تا دندون عقل دیگه مونده. دیگه دردش مانع برای جراحی کردنش نیست بلکه جیبم نمیذاره.

دی ماه روز مادر داشتیم و اولین روز مادری که من دیگه دو تا مادر داشتم بود و با نظر به میزان کمال گراییم توی برگذاری هر چه تمام و کمال تر مراسمات باید بگم واقعا خوب انجامش دادیم و فقط حیف و صد حیف که توی دور همنشینی شون نبودم و شیفت بودم. سر همین شیفت بودنه سر مراسم روز پدر هم داشت اتفاق میفتاد که اگه واقعا اتفاق میفتاد من خیلی ناراحت میشدم و خدا رحم کرد حقیقتا.

دی ماه کیک کدو حلوایی پختم و اصلا جالب نشد. اول اینکه اصلا مزه کدو حلوایی نمیداد و دوم هم انگار نون جو پخته بودم. یکم خشک و غیر کیک مینمود.

دی ماه من دیگه حقیقتا تصمیم گرفتم که ارشد بخونم و جزوه هاشو پرینت گرفتم اما ببینید که کی دماغشو قرمز کرده و لباس دلقک ها رو تنش کرده. بعله نخوندم و همچنان هم نخوندم. یار میگه که چون قطعی با خودم نبستم که میخوام ازمون ارشد بدم اینقدر شل گرفتم و به تاخیر میندازمش. و خب وقتی هم ندارم برا خوندن انگار که بگم خب من که نمیتونم خوب و درست و حسابی بخونم پس اصلا نمیخونم. این قانون همه یا هیچ اخیرا خیلی چالشه برام و هنوز فقط یک کوچولو میتونم کنترلش کنم.

مشکل  اصلی دی ماهم خستگی بود. از شیفت برمیگشتم خسته بودم و دیگه حوصله ی خوندن زبان و ارشد و فلان و پشمدان نداشتم

حتی نمیدونی که چندماه میشه که یه کتاب هم نخوندم.

این ماه یه رژلب خفن از برند شیگلم خریدم

یه شلوار باحال خریدم

نتونستم خودمو قانع کنم که باشگاه برم چون گفتم که ماه دیگه نصف ماه مسافرتم و نیستم و بعدش هم که ماه رمضونه و نمیشه برم پس فعلا نمیرم

 

این ماه تولدم هم بود و خوب بود و خوش گذشت.

راستی بیام یه روز درباره مصاحبه ام بگم

 

 

برا ماه بعد که نصفش رفته و نصفش هم قراره به مسافرت بره:

انگلیسی بخون دیگه لعنتی

برا ارشد یه گامی بردار لطفا و این قفل رو بشکن

جا دکمه ها رو بزن

تولد یاره. کادو چی بخرم؟ کیکت رو سفارش بده

مسافرت داریم

اگه نمیری باشگاه حداقل با فیت ان ورزش کن

سیم کارتت رو انتقال مالکیت بده

یه عادت پادکست گوش کردن اضافه کن. در این راستا چه پادکستای جذاب و با زمان کوتاهیی پیشتهاد میدید؟

ازمون ارشدو ثبت نام کن. شاید که بابت پولی که میدی یکمی به خودت بیای و بخونی

 

۱۱ بهمن ۰۲ ، ۱۷:۵۸ ۳ نظر ۳