گاوگیجه ی درونی

من هنوز درگیرشم

زهرا (یه زهرای دیگه) زنگ زده بود و میگفت که من بیشتر از تو برای بخشت نگرانم، چی کار کردی و این حرفا. حالا کاش وافعا همینی باشه که خودش میگه وگرنه که این بشر توی ۴ سال هم کلاسی بودنمون یه بار بهم زنگ نزده بوده که شماره اش بیفته.
منم گفتم کجا افتادم و اونم گفت عجب فکر نمیکردم اونجا هم نیروی طرحی بفرستن.
دیگه تقریبا عادی شده برام اینکه بگم کجا کار میکنم و بگن که "وایییی چه جایی هم افتادی." اما چیزی که ازارم میده حس ترحمیه که میکنن.
روز اول میون اشک ریختنام به رفیق صمیمیم زنگ زدم و گفتم به نظرت خیلی کار بچه گانه ایه که برگردم و بگم بخشمو عوض کن و رفیق گفت که اگه اذیتت میکنه انجامش بده و به این موضوع فکر نکن. تقریبا میشه گفت قطعی به انصراف و حتی ۶ ماه جریمه فکر میکردم. اما وقتی واکنش بقیه و حس ترحمشون رو دیدم گفتم لعنتی من باید این کارو انجام بدم. تقریبا مجبورم انجامش بدم، همه منو توی وضعیتی قرار دادن که این کارو انجام بدم.
نمیدونم اگه تا تهش پیش برم اینجور میشه که من خیلی سخت جونم و اراده کردم که این کارو انجام بدم و خوب خودم رو تطبیق دادم یا اینکه توانایی تغییر شرایط رو نداشتم و به اجبار موندم و تحت ظلم واقع شدم و یه طفلکی ام که نتونستم برای عارفه اون روزها، کاری انجام بدم.
البته خودم میدونم این که کدوم یک از این فکر ها توی مغزم سنجاق بشه به خودم بر میگرده.

 

این یه پست انتشار در آینده است.

۰۵ آذر ۰۱ ، ۲۱:۳۵ ۶ نظر ۵

شب اول‌

ساعت ده دقیقه به هفته و نمیدونم چرا اینجا توی محوطه نشستم.
بابت برد ایران خوشحال شدم ولی هنوز برام تطبیق پیدا کردن با این مجیط جدید سخته.
یادمه چند وقت پیش یه سریالی دیدم به نام severance که اومده بودن ذهن افراد رو تفکیک کرده بودن اینجور که توی محیط کاری یه ادم بودن و توی محیط غیر کاری همون ادم بودن اما به خاطرات محیط کارشون دسترسی نداشتن.
این روزا منم دقیقا همینجوری ام زندگی بیمارستان و تو خونه ام از هم جدا شدن با این تفاوت که من به خاطرات محیط کاریم دسترسی دارم اما توی محیط خونه نمیتونم راحت خودم باشم. تقریبا میشه گفت استرس روانی ندارم اما بدنم توی استرس روز های اول مونده و هنوز داره باهاش دست و پنجه نرم میکنه خصوصا معده ام که تحمل هیچ غذایی رو نداره و مدام گرسنه است اما یه لقمه غدا که نحمل نمیکنه که هیچ حتی بوی غذا هم حالشو بد میکنه. دقیقا مطمئن نیستم که به خاطر ترومای اینجا بودنه یا اینکه یه بیماری دارم.
تو این اوضاع این وضع معده ام قوز بالا قوزه. اگه اوکی بودش اوضاع برام قابل تحمل تر میشد.گ
اینجا یه عالمه دکتر دور و ورمه اما فرصت پیدا نکردم که از یکیشون در این رابطه بپرسم و حتی شک دارم پرسیدنش کار درستی باشه یا نه، درست یعنی اینکه درخواست شخصی از پزشک بخش کار درستیه یا نه، در هر صورت که من میپرسم.
امشب اگه بهم شام ندن اینجا رو اتیش میزنم 😅

 

پ.نون: فهیمه میگه انقدر غر نزن و راضی باش و منم دارم تلاشم رو میکنم.

پ.نون: شب بیمارستان خیلی غم داره.

۰۴ آذر ۰۱ ، ۲۰:۳۶ ۴ نظر ۵

طرح سگ سر صبحی

ادامه مطلب...
۳۰ آبان ۰۱ ، ۱۳:۵۲ ۲ نظر ۵

من و طرح سگی

ادامه مطلب...
۲۹ آبان ۰۱ ، ۲۱:۲۹ ۲ نظر ۱

طرح غمگین من

تکلیفم مشخص شده و نه اورژانس افتادم و نه مسمومین.

بخشی که افتادم رو نمیشناسم و نمیدونم که خوبه یا بده اما تمیدونم چرا دارم گریه میکنم.

 

توی محوطه بیمارستان نشستم و اونقدر گریه کردم تا دلم اروم بشه.

هر چی هم برای دلم توضیح دادم که؛ خودت دیشب قول دادی به خدا اعتماد داشته باشی و  قبول کردی هر جایی بیفتی گله نکنی. چرا حالا بی‌تابی میکنی؟

خیلی طول کشید تا آروم شدم و تونستم تیکه های شکسته ام رو جمع کنم و برگردم خونه.

با خودم گفت نهایتش یه ماهی میرم و میبینم نمیتونم دووم بیارم و ازارم میده، میام بیرون دیگه.

 

 

۲۸ آبان ۰۱ ، ۱۱:۳۳ ۴ نظر ۳

باقی کارای طرحم

ادامه مطلب...
۲۷ آبان ۰۱ ، ۲۲:۰۴ ۳ نظر ۴

کارای طرحم

ادامه مطلب...
۲۶ آبان ۰۱ ، ۲۲:۰۶ ۰ نظر ۰

Mr. Queen

 

من یه نگاه انداختم، دیدم توی فهرست mp4، سریال محبوبم اقای ملکه رو نگفتم.

آقای ملکه یکی از بهترین سریال هایی که دیدم و فکر کنم تنها سریال کمدی بوده که خوشم اومده ازش.

داستان درباره یه مرد آشپزه که چنین و چنان میشه و صاف میفته تو دوره چوسان قدیم. اونم نه فقط برگرده به زمان گذشته، بلکه در جسم ملکه اون زمان میره. جدای از ماجرای خود فیلم، داستان اقای ملکه با پادشاه هم یه جور دیگه جالبه. از اون دست فیلم هایی بوده که هر موقع حوصله کار و زندگی رو نداشتم، وقتم رو پاش گذاشتم و هر بار هم مثل دفعه اول برام جذاب بوده.

چه از فیلم های کره ای خوشتون بیاد چه نیاد، به شدت این سریال رو پیشنهاد میدم.

۱۵ آبان ۰۱ ، ۱۹:۰۳ ۱۲ نظر ۷

جعبه سیاه 2021

فیلم توی سبک راز الود بودش. جنبه جنایی و اکشن هم خیلی کم داشت.

داستان درباره یه تحلیلگر اصوات جعبه سیاه هواپیما بود که درگیر یه پرونده مشکوک میشه و در ظاهر قضیه یه جوریه اما در اصل قضیه یه چیز دیگه است که این بنده خدا کشف میکنه. یه جورایی شرلوک هلمزی بود.

ماجرای فیلم جذاب بود و دوست داشتم زود تر بفهمم تهش چی میشه، قابل پیش بینی هم نبود.

ساخت کشور بلژیکه و برای من زبانشون روی اعصاب بود.

به طور کلی پیشنهاد میکنم ببینید.

۱۲ آبان ۰۱ ، ۱۵:۲۵ ۴ نظر ۲

یا زنگی زنگی یا رومی رومی

چند وقت پیش اومدم گفتم که ابلاغیه طرحم اومده و نگرانم. ابلاغیه اومده و بیمارستانی که دوست داشتم نیفتادم و گفتم گلی میگه که همه چی رو به اوس کریم سپرده.

اون موقع از بچه ها خبر نگرفتم که اونا کجا افتادن، اما دیروز زنگ زدم بهشون و جالبه بگم گلی همون بیمارستانی که من دوست داشتم افتاده و جالب بود که خودش ناراضی بود و دوست داشت بیمارستان من بیفته. دلیلش رو که پرسیدم گفت چون اونجا ادم کار کشته تر میشه و من گفتم گلی: نمیدونم کار سنگین و طاقت فرسا اینجا که حتی وقت نخواهی کرد بری دستشویی چجور تو رو یه ادم حرفه ای میکنه. به نظر من فقط خسته و فرسوده میکنه.

بعد اینکه بیمارستان محبوبم نیفتادم با خودم گفتم یا زنگی زنگی یا رومی رومی1 حالا که بیمارستان محبوبم که کار با ارامشی داره نیفتادم میخوام اورژانس برم. گرچه برای بیمارستان  مهم نیست که دوست داری کجا بری و خودش بر اساس اولویت نیاز بخش ها نیرو توزیع میکنه. امیدم به اینه که شاید بچه ها دوست نداشته باشن اورژانس شلوغ و پر کار برن و من یه حق انتخاب داشته باشم.

هنوز که معلوم نیست چی بشه چون ازمایشات و طب کارم رو ندادم و احتمالا دو سه هفته دیگه برم بیمارستان.

 

چند روز پیشا یه سر رفتم مهر سازی که مهر ببینم. اقاهه گفت دو خطی میخوای یا سه خطی. من که خیلی سر در نیاوردم اما مهر های دو خطیش جمع و جور تر بود. بین مهر های دو خطی یه مدل مهر بود که خیلی محکم و با کیفیت به نظر میومد اما رنگش مشکی بود و فقط همین رنگ رو داشت. یه مدل هم بود که رنگی پنگی تر بود اما یه مقدار شکننده به نظر میومد البته شکننده که نه فقط چون پایینش یه حالت شفاف یکم نازک بودش نسبت به اون یکی بی کیفیت تر به نظر میومد. اونجا نتونستم تصمیم قطعی بگیرم که مهر با دوام اما زشت رو بگیرم یا مهر خوشگلتر اما شکننده. یه دلم میگفت که عارفه تو که میخواستی برای بیمارستان ست جامدادی و مهر سبز بگیری، حالا که جامدادیت سبز نشد و یونیکورن سفید گرفتی بیا مهرت رو هم یه رنگ گوگولی بگیر. تازه تو که فعلا قصد جدی نداری بعد دو سال طرحت همچنان توی بیمارستان کار کنی بیا و همین دو سال رو هر ایده ای داری انجام بده که به دلت نمونه. یه دل هم میگه که هیچ نظری ندارم اما باز نشه که مهرت به سال نرسیده خراب بشه و بخوای دوباره هزینه کنی.

۱۱ آبان ۰۱ ، ۱۵:۰۱ ۰ نظر ۴